شیرین زبونیات 1 ...
چند شب پیش داشتیم میخوابیدیم من به بابایی گفتم خسته شدم امروز بعد تو پشت سر من سریع به بابایی گفتی ا ااااده سده بچه یعنی خسته شده بچه ... دیروز دم در آتلیه با خاله وایساده بودیم گفتی میییم آتالیه ؟ یعنی میریم آتلیه ؟تو خونه هم وقتی من نیستم و خاله ها میپرسن مامانی کجاست میگی آتالیه ! بابایی داشت تو دستشویی مسواک میزد هی صداش میکردی میگفتی بیا بیلوون جیش دالم ... یه خرابکاری میکنی و خودتم میگی عیب نداله عیب نداله ... یه روز هی دستمال کاغذی میکندی بهت گفتم رزانا دستمال تموم شه دیگه دستمال نداریما گفتی نهههه بابایی میخله یعنی میخره ! یه مدت هر چیزی رو هی سوال میکردی تو خلیدی ؟؟ بابایی خلیده ؟ ...
نویسنده :
نرگس
4:40